Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران اکونومیست»
2024-04-25@08:23:24 GMT

شاعری که ۶۰ سال شاعری کرد

تاریخ انتشار: ۹ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۰۲۲۰۶

شاعری که ۶۰ سال شاعری کرد

منصور اوجی درباره شعرهای خود می‌گوید: کوتاهی، روشنی، تم مرگ، شور حیات و زندگی ویژگی‌های شعر من است، اگرچه در شعر من تم مرگ وجود دارد اما غیر از آن شور حیات نیز در اشعارم وجود دارد و مرگ گرچه می‌آید اما آن‌که برنده است، زندگی است.

به گزار ایران اکونومیست، منصور اوجی متولد نهم آذرماه سال ۱۳۱۶ در شیراز بود و در ۸۴ سال عمری که پشت سر گذاشت، بیش از ۶۰ سال شاعری کرد و حدود بیست و چند کتاب شعر در کارنامه شعری خود به ثبت رساند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به گفته خودش نخستین شعرش با عنوان «لحظه» در سال ۱۳۳۶ یا ۱۳۳۷ در مجله «فردوسی» منتشر شد. همچنین نخستین مجموعه شعرش با عنوان «باغ شب» در سال ‌۱۳۴۴ در  انتشارات آیین تربیت در شیراز منتشر شد.

او پس از سال‌ها شاعری و در سال‌های پایانی عمر خود می‌گفت «من شعر نمی‌گویم، شعر مرا می‌گوید». 

این شاعر درباره خودش گفته بود: پدرم شاعر بود و آن زمان چون وسایل سرگرم‌کننده نبود، ما شعرخوانی می‌کردیم؛ در نتیجه، من ارثی و محیطی شاعر شدم. دو خواهرم نیز شعر می‌گویند. 

کلاس ششم ابتدایی بودم که یک هفته مریض شدم و در خانه ماندم. در کتابخانه پدرم، رباعیات خطی خیام را یافتم و اگر شعرم کوتاه شد و تم مرگ یافت، تأثیر همین رباعیات خیام بر من بود. در دبیرستان که بودم، اول غزل می‌گفتم. 

در سیکل دوم دبیرستان دو کتاب «زمستان» مهدی اخوان ثالث و «هوای تازه» احمد شاملو منتشر شده بودند و من توسط این دو کتاب با شعر نیمایی آشنا شدم و نهایتاً به شعر نیمایی کشیده شدم و شعر گفتم. کوتاهی، روشنی، تم مرگ، شور حیات و زندگی ویژگی‌های شعر من است، همچنان‌که خیام و باباطاهر شعر کوتاه می‌گفتند من نیز کوتاه شعر می‌گویم. شفافیت شعر من از سعدی می‌آید که روشنی و شفافیت دارد. اگرچه در شعر من تم مرگ وجود دارد که ناشی از فوت مادر و پدربزرگ و دیگر عزیزان است، اما غیر از آن شور حیات نیز در اشعارم وجود دارد و مرگ گرچه می‌آید اما آن‌که برنده است، زندگی است.

 به بهانه زادروز او تعدادی از شعرهایش بازنشر  می‌شود:

در زیر این بلند

ما شرقیان هماره سرودی سروده‌ایم

با تیغ بر گلوگاه

در نوبت پگاه:

- "بر سبزه‌های خاک

پروانه‌ایم ما

با طول عمر خویش

کوتاه، مثل آه!"

******

خوشا گلی که بروید مدام

و تا به پس مرگ

که مرگ، خط زدن جسم ماست از دنیا

و نام پاره ای از ما.

ولی نه نام تو، شاعر،

ولی نه نام شما،

خوشا گلی که ببوید مدام . 

*****

کجاست بام بلندی؟

و نردبام بلندی؟ -

که بر شود، و بماند بر سر دنیا

و بر شوی و بمانی بر آن و نعره برآری:

- "هوای باغ نکردیم و دور باغ گذشت!..."

*****

جیرجیرک توی تاریکی

او به یاد کیست

کاین گونه بلند یک نفس می خواند؟

او به یاد کیست، کاین گونه مدام؟

جیرجیرک توی تاریکی ، آه!

****

در من هزاران خاطره بیدار کرده است


گاهی زلال خنده ای، برگی بر آبی


گاهی چراغ روشنی در نقطه‌ای دور


گاهی سرود سهره‌ای


گاهی گلی سرخ.

 

 

 

 

منبع: خبرگزاری ایسنا برچسب ها: منصور اوجی

منبع: ایران اکونومیست

کلیدواژه: منصور اوجی شور حیات شعر من

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۰۲۲۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چرا شادترین شاعر ایران سال‌ها نادیده گرفته شد؟

به گزارش قدس آنلاین به نقل از ایسنا، محمدعلی اسلامی ندوشن متولد ۱۳۰۴ در ندوشن یزد بود که  برای دیدار با فرزندانش به کانادا رفت و بعد به‌خاطر عوارض کهولت سن و کرونا آن‌جا ماندگار شد و پنجم اردیبهشت سال ۱۴۰۱ چشم از دنیا فروبست و خانواده پیکرش را همان‌جا به امانت به خاک سپردند تا در فرصت مناسب، طبق وصیت خودش به ایران برگردد و در نیشابور در جوار آرامگاه عطار و خیام آرام گیرد؛ هرچند زادگاهش یزد بود و از ندوشن برخاسته بود.

پیکر اسلامی ندوشن ۲۸ آبان ۱۴۰۲ به ایران بازگشت و بعد از تشییع در دانشگاه تهران، یزد و نیشابور در خانه ابدی‌اش آرام گرفت.

این نویسنده و پژوهشگر دانش‌آموخته حقوق بین‌الملل از فرانسه بود و استاد پیشین دانشگاه تهران، که علاوه بر درس‌های حقوقی، به تدریس نقد ادبی، سخن‌سنجی و ادبیات تطبیقی نیز می‌پرداخت. او سال‌ها زندگی خود را صرف تحقیق در آثار علمی و ادبی ایران و ترجمه آثار نویسندگان جهان کرد و آثارش به‌صورت کتاب در بیش از ۵۰ جلد در زمینه‌های گوناگون اعم از ادبی، فرهنگی و اجتماعی به چاپ رسیده است.

 همزمان با سالروز درگذشت محمدعلی اسلامی ندوشن در اردیبهشت که با نام سعدی گره خورده و در هفته بزرگداشت این شاعر قرار داریم، بخش‌هایی از  جستار او را درباره سعدی که در کتاب «چهار سخنگوی وجدان ایرانی» (چاپ سوم - ۱۳۸۰) منتشر شده است می‌خوانیم. اسلامی ندوشن در این کتاب سعدی را حاضرترین فرد در متن جامعه ایرانی می‌داند و از این شاعر به عنوان اولین معلم و یک مصلح اجتماعی یاد می‌کند و او را «سخنگوی ضمیر آگاه ایرانی» می‌خواند که در دوره‌هایی کمتر به او توجه شده و کمتر درباره او حرف زده شده است.

اسلامی ندوشن در این کتاب نوشته است:

ز خلق، گوی لطافت تو برده‌ای امروز

به خوبرویی و سعدی به خوب‌گفتاری

سعدی تقریباً شادترین شاعر ایران است. شاعری است که کمتر ما را در دست‌اندازهای زمین و آسمان می‌اندازد، و یا در دست‌اندازهایی که وجدان ما را به تب و تاب افکند. خیلی آرام بیان می‌کند و در واقع می‌خواهد ما را آرام به راه راست بیاورد. نزدیک هفتصد سال سعدی در ایران معلم اول بوده. به عنوان «مصلح اجتماعی» می‌توان گفت که درس‌دهنده به همه خانواده‌ها بوده. اگر درسش را گوش نکرده‌اند، موضوع دیگری است. او درس خود را داده، مردم هم خوانده‌اند و تکرار کرده‌اند، از مکتب‌خانه‌ها تا بالاترین مجامع ایران. چه شد که طی این هفتصد سال، حاضرترین فرد در متن جامعه ایران بوده است؟ و چه شد که طی این پنجاه سال اخیر آن‌طور که می‌بایست، به مقام سعدی توجه نشد؟ کسان دیگری به عللی بیشتر در متن توجه بودند، بیشتر کتاب درباره‌شان نوشته شد، بیشتر بحث و حرف درباره آنها صورت گرفت، مثل حافظ و مولوی و فردوسی. از این چهار بزرگ، از سعدی کمتر حرفش زده شد. برای این موضوع چند علت هست:

یکی اینکه از زمانی که بیشتر سیاسی شدیم، یعنی از شهریور ۲۰ که ایران در اشغال قرار گرفت، قشری از جامعه ایران یکدفعه سیاسی شد، گروه‌های مختلف، مرام‌ها و حزب‌های مختلف و زیر و بم‌های مختلف پیش آمد و کسانی که خود را «پیشرو» می‌دانستند، سعدی خیلی به مذاقشان خوش نمی‌آمد؛ زیرا او را چنان که باید قاطع نمی‌دیدند که یک جهت را در پیش بگیرد؛ مثلا تکلیف با مولانا روشن‌تر است، یا فردوسی، یا حتی حافظ. سعدی چون همه‌جانبه است، همه مسائل بشری را مطرح کرده، هیچ جهتی را به تنهایی نگرفته و قصدش واقعا تربیت ساده اجتماعی برای جامعه بوده، باب طبع کسانی که بیشتر یک‌جهتی فکر می‌کردند، نبوده. سیاستْ قاطع است. یک حزب می‌گوید این باید بشود و آن نباید بشود، یک مرام نیز همین‌گونه فکر می‌کند. فکر یک‌جهتی باعث می‌شود که انسان‌ها پیشوایان فکری خود را آسان‌تر در جهت معینی انتخاب کنند، تا آنها کمک کنند به نظریه‌ای که آن حزب یا آن دسته و گروه به آن دلبسته است. این است که سعدی چنان که باید، باب طبع چپ‌روها و کسانی که اندیشه تند را دنبال می‌کردند و خواه ناخواه روی نظریاتشان تعصب داشتند، نبود. آنها هم چون تبلیغات وسیعی داشتند، در دیگران و به‌خصوص جوان‌ها اثرگذار شدند. البته پیش اهل نظر همیشه سعدی، سعدی بوده؛ اما نزد کسانی که با سیاست تند سروکار داشته‌اند، کمی نادیده گرفته شده و حتی کسانی سبکسرانه این جسارت را به خود دادند که لطیف‌ترین سخنور زبان فارسی را «ناظم» بخوانند، نه شاعر!

علت دوم این بود که سعدی جامعه ایرانی را واگو و ترجمانی می‌کند؛ یعنی آینه‌ای است در برابر ما. بدیهی است که او به این بسنده نمی‌کند. «مایی» که او می‌خواهد، آن است که بهتر از آنچه هست باشد، عیب‌هایش تا حد امکان کاهش گیرد. البته او اینقدر واقع‌بین هست که بداند بشر بی‌عیب نمی‌شود. کمال وجود ندارد و هر انسانی یک مقدار در معرض لغزش است؛ اما تا حد ممکن می‌خواهد جامعه را اصلاح کند؛ بنابراین آینه وجودی جامعه ایرانی است. عیب‌ها و حسن‌هایش، هر دو را می‌گوید و ما البته در این پنجاه‌ساله که دگرگونی سیاسی می‌خواسته‌ایم، این را خیلی خوش نداشته‌ایم. گذشتگان ما قدر این سخن‌ها را می‌دانستند و برایشان مسأله‌ای نبود. ما که در معرض فرهنگ غرب و چپ قرر گرفته بودیم و عوارض بعدی‌اش را هم به نوعی دیدیم، خوش نداشتیم که قیافه خودمان را در آینه سعدی نظاره کنیم! گرایش بر آن بود که اندیشه‌های حزبی و سیاسی جامعه را پیش ببرد، تا اینکه یک فرد اخلاقی بخواهد آن را اصلاح کند.

سومین نکته این است که اصلاح‌کردن فردی خود، قدری مشکل‌تر است تا دنباله‌روی از یک مرام و یک روش. این یکی آسان‌تر است؛ زیرا افراد جمع می‌شوند، دنبال هم راه می‌افتند، چند شعار را مدنظر قرار می‌دهند و امید دارند که فکر خود را بر کرسی بنشانند، در حالی که اصلاح فردی و اخلاقی کار آسانی نیست. انسان باید قدری تحمل محرومیت بکند، تحمل انضباط بکند، برای خود مقداری حفاظ اخلاقی قرار دهد تا بتواند انسان بهتری بشود، و چون این کار آسان نبوده، مردم آن‌طور که باید به طرف سعدی نرفتند.

دیگر خبرها

  • اجرای موسی عصمتی میلیونی شد+فیلم
  • مختومقلی فراغی از محور‌های وحدت در گلستان است
  • تجلیل از پدر دو بیتی لکی لرستان
  • چرا سعدی شادترین شاعر ایران سال‌ها نادیده گرفته شد؟
  • صغیر اصفهانی، شاعری که اندیشه‌ای کبیر داشت
  • چرا شادترین شاعر ایران سال‌ها نادیده گرفته شد؟
  • هوش مصنوعی دوربین‌ها را شاعر کرد!
  • رونمایی از سومین اثر شاعر غزلسرای هرمزگان
  • درس‌گفتار‌های سعدی‌خوانی، به مناسبت بزرگداشت سعدی برگزار شد
  • شیخ بهایی مردی با جهان‌بینی شگفت‌آور